جدول جو
جدول جو

معنی اخمه رو - جستجوی لغت در جدول جو

اخمه رو(اَ مَ / مِ)
ترش رو. تنگخو. بدخو. ترش رخساره. تلخ ابرو. تلخ جبین. برج زهرمار. کالح. عبوس.
- اخمه رو کردن، روی ترش کردن:
نیاید چو بر صفحه خط زآن نکو
چو مسطر بکاغذ کند اخمه رو.
ملاّ طغرا، هلاک گشتن، هلاک کردن، بریدن، سست گردانیدن، سست کردن پای. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
اخمه رو
ترش رو ترش رخساره تلخ جبین برج زهر مار
تصویری از اخمه رو
تصویر اخمه رو
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اخم رو
تصویر اخم رو
اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، ترش رو، گره پیشانی، عبوس، زوش، ترش روی، متربّد، دژبرو، عبّاس، سخت رو، بداغر، روترش، تیموک، عابس، تندرو، بداخم
فرهنگ فارسی عمید
(اَ مِ)
عبوس. ترش روئی
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ یِ)
خامه که بدان تصویر کشند و آن را در هندوستان ازموی دم موش خرما بندند و در بعضی از نقاط از موی سمور و با لفظ بستن مستعمل است. (آنندراج) :
تصویر دهان یار نقاش ازل
از میان نازک او خامۀ مو بسته است.
صائب (از آنندراج).
رجوع به خامۀ تصویر شود
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
خامه ای که بروی شیر خام بندد. خامۀ شیر. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(زَ مَ / مِ وَ)
مطرب و نوازندۀ سازهای ذوات الاوتار است. (آنندراج) :
زخمه ورانی که بگاه سرود
از رگ ناهید بتابند رود.
میرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ جَ اَ)
آنچه مانند فاخته راه رود:
کبک وش آن باز کبوترنمای
فاخته رو گشت به فرّ همای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از اخم رو
تصویر اخم رو
ترش رو چین بر ابرو و پیشانی افکنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاخته رو
تصویر فاخته رو
کوکو رو آنچه مانند فاخته راه رود
فرهنگ لغت هوشیار
رودی در نور
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع نشتای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
آبله رو
فرهنگ گویش مازندرانی